PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

قسمت اول: روز اول اردو

 

۸۸/۱۲/۱۰  روز دوشنبه قرار بود ساعت ۷:۳۰ شب از  

دانشگاه راه بیفتیم ۴۴دختر و ۳تا پسر که دو تاشون از 

دانشجوها بودن و یکی هم سپاه برای محافظت فرستاده    

بود(از طرف سپاه ساپورت می شدیم). به خاطر آن تایم  

بودن ما ایرانی ها ساعت ۸:۳۰ما تازه داشتیم تو ولوو جابجا  

می شدیم. توی این سفر مت با من نبود و من بادختر عموم  

(فهیمه)و محبوبه (همسفر مشهد سال قبل) و دوستش  

(منصوره)همسفر بودم. محافظ سپاه یه کِلاشینکف و گاز  

اشک آور هم با خودش داشت و به خاطر همین کِلاشینکف  

ما بهش میگفتیم کُلاش کلی هم سر این کُلاش  

میخندیدیم و مسئولمون هم که با ما دوست بود  

حرص می خورد. مثلا ما به مسئولمون بلند می گفتیم  

مریم بگو کُلاش بیاد... اونم حرص می خورد و به ما  

(من و محبوبه)می گفت: آخرش این می فهمه دارید  

اینو می گید و ما هم فقط می خندیدیم.

اون شب هوا بارونی بود و جاده ی خرم آباد هم لغزنده . 

تو جاده یه کامیون از روبرو اومد و به علت اینکه سمت  

راست ما دره بود و سمت چپ هم ماشین. راننده چاره ای  

جز ترمز نداشت و ماهم همگی صدا زدیم یا ابوالفضل که  

کمکون کرد و به قول مت مویی(پارامتری در فیزیک و ...)  

ماشین و رد کرد. از اون لحظه به بعد اکثر بچه ها حالشون  

بد شد تا اینکه برای نماز صبح تو پلدختر نگه داشتن همین  

هم باعث بهبودی بچه ها شد.صبح صبحونه رو کنار یادمان  

شهدای گمنام اندیمشک خوردیم. یه چیزی که برام جالب  

بود این بود که رو سنگ شهدای گمنام نوشته بودند، 

نام:عبدالله فرزند روح الله. بعد از اونجا وارد شهر شوش  

شدیم و دانیال نبی رو زیارت کردیم. وبعد وارد فتح المبین  

شدیم. همه کفش ها رو در اوردیم و راه افتادیم از  

بلندگو های اطراف صدای شب های عملیات پخش می شد. 

صدای بی سیم، تانک، اسلحه، خمپاره و.... 

قتلگاه های زیادی اونجا بود خدا لعنت کنه این کوفی هارو 

که تاریخ جز ننگ ازشون چیزی به یاد نداره. چقدر سنگ دل  

باید باشی که بتونی همه رو تو ی یه گودال شهید کنی.  

کاری که یزید کرد و امام حسین رو تو گودال (قتلگاه) به  

شهادت رسوند. بعداز اینکه ناهار رو تو فتح المبین خوردیم  

به سمت خرمشهر راه افتادیم . برای اسکان به دژ خرمشهر  

رفتیم.یه استقبال بسیار گرم از ما شد برامون اسپند دود  

کردند و خوش آمد می گفتند طوری که واقعا خستگیمون  

از تنمون بیرون اومد اونجا به هر 4 نفر یه پتوی سربازی دادن  

که باید رو همون پتو 4 نفری می نشستیم،ساکامونو قرار  

می دادیم و حتی می خابیدیم. خیلی سخت بود اما بسیار جالب.  

شام و اونجا خوردیم و رفتیم حسینیه کناری برای افتتاحیه  

حاج جواد فدائی سخنرانی گرمی کرد و بعد یه راوی سخن  

گفت و بعد هم مداحی البته نه نوحه بلکه در مورد آرزوی  

زیارت کربلا بود چون نزدیک ولادت پیامبر بود . 

راستی تو دژ دلم سوخت برای سربازا واقعا خیلی سخته 

البته جذاب بودنش بیشتره.

نظرات 9 + ارسال نظر
علی 20 اسفند 1388 ساعت 15:33 http://www.pars.im


سلام

عجب سایتی داری شما

خیلی خوشم امد [قلب]

بهت تبریک میگم [گل]

اگه دوست داری از سایتت در آمد داشته باشی حتما یه سر به سایت زیر بزن

URL : http://www.pars.im

میتونی از بازدید هات درآمد مطمئن و خوبی داشته باشی

برای هر کلیک 80 تومن میده همه کلیک ها رو هم میشماره 2000 تومن جایزه عضویتشه امکان زیر مجموعه گیری هم داره برای هر کلیک زیر مجموعه 5 تومن به شما پورسانت میرسه اعتبار خود سایت هم عالیه و میتونی از پرداخت پورسانتت سر موقع مطمئن باشی

خواستی عضو شی حتما از لینک زیر استفاده کن

http://www.pars.im/signup.php?from=aida20&ref_code=f40fddb5d1ff53f7bb2ab3b740652181

امتحان کن ضرر نداره

من که تو وبم گذاشتم عالیه

URL : http://www.pars.im

شاد باشی دوست من [لبخند]

امیدوارم عضو بشی و درآمد خوبی هم کسب کنی [قلب]

تا بعد [بدرود]


سلام
این تبلیغ و تو وب مهرداد هم خوندم ممنون علاقه ای ندارم

محمد 20 اسفند 1388 ساعت 17:05 http://kumail.blogsky.com

سلام
حتما خیلی بهتون خوش گذشته؟

سلام
جاتون خالی خیلی عالی بود

مهرداد 21 اسفند 1388 ساعت 17:23 http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام
آقا من شنیدم تو شوش قبر فیثاغورث هست (اینطور که من شنیدم کنار قبر دانیال نبی...)
تونستی ببینیش!

وای اگه من ببینمش... کارش دارم (پدرمو در آورد با اون مزخرفاتش تو ریاضی)

سلام
من نمیدونستم و دقتم نکردم
زودتر می گفتی منم می رفتم یه گوش مالی حسابی بهش می دادم

مهتاب 23 اسفند 1388 ساعت 10:20 http://www.taamezendegi.blogfa.com

سلام
بسیار زیبا
ما یه وبلاگ خودمونی واسه بیماران ام.اس زدیم
به دوستان اطلاع بدید
ممنون

محمد 23 اسفند 1388 ساعت 21:29 http://kumail.blogsky.com

بیچاره فیثاغورث مگه چکار کرده که شما می خوایید پدرشو در آریید؟ فوقش چند تا فرمول گفته!!!!

همون چندتا فرمولش و اثباتاش(امان از دست این اثباتی ها) کافیه دیگه

مهرداد 24 اسفند 1388 ساعت 09:26 http://manam-minevisam.blogsky.com

جواب نظرمو خوندم:
مگه تو هم از ریاضی بدت میاد؟؟ من که از دشمنان و مخالفان هستم (بین خودمون باشه؛ ریاضی سال اخر دبیرستانو با تک ماده پاس کردم!!)
تازه داشتم یه نفس راحت میکشیدم که الان تو دانشگاه این لعنتی دوباره منور گیر انداخت...

نه خیلی. اما از مسایل فیثاغورث بدم میومد
اما از ریاضی دانشگاه متنفرم.

دارا 24 اسفند 1388 ساعت 15:22 http://happyguy.blogfa.com

سلام
بعد از مدت ها آپبیدم
منتظرتان هستم

اومدم

مهرداد 26 اسفند 1388 ساعت 19:10 http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام
قسمت دوم رو کی میزاری؟؟؟ اینو چندباری خوندیم حفظ شدیم دیگه...

سلام
انشاالله امشب

نوید 10 فروردین 1389 ساعت 15:18 http://bynayt.blogsky.com

سلام دوست من
وب زیبایی داری این را واقعا جدی می گم . فوق العاده است.گل گل گل... ...
می خواستم سال نو را تبریک بگم.سال ببر و رنگ فیروزه ای را تبریک می گم.
بعد از اون می خواستم ازت دعوت کنم یه سری به وبلاگ تیم بزرگ bynayt
بزنی.مطمئن باش برای موضوع کاری به دردت می خوره.
در ضمن می تونی آدرس وب خودتو بگذاری تا ما اون را در وبلاگ خودمون لینک کنیم تا هر کس وارد وبلاگ تیم bynayt شد از اون دعوت کنیم یه سری هم به وب شما بزنه.
ضرر نمی کنی
(( به تیم بزرگ bynayt اعتماد کنید ))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد