PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

جوگیر شدن راننده تاکسی

اون روز که با مت سوار ماشین شدیم تا برگردیم خونه، صحنه ای اتفاق افتاد که یاد یکی از خاطراتمون افتادیم. 

فک کنم ترم ۷ بود ساعت حول و حوش ۶ بود و هوا تاریک. ما که با تاکسی رسیدیم ایستگاه دیدیم اتوبوس راه افتاد و جز اون هم اتوبوس دیگه ای نبود .به راننده گفتیم آقا دنبال این ماشین برو ما بهش برسیم.آقا، رانندرم جو گرفت و گفت:آبجی خیالت تخت می رسیم بهش. پاشو گذاشت رو گاز و بهش که نزدیک شد دستشو گذاشت رو بوق . من و مت هم از جوگیر شدن راننده خندمون گرفته بود. بالاخره با بوغ و راهنما، راننده اتوبوس سرعتشو کم کرد و ما بهش رسیدیم و تاکسیه جلو اتوبوس نگه داشت . رفتیم سوار ماشین شیم دیدیم دریغ از ۱دونه جا. اما چون چاره نداشتیم سوار شدیم .خلاصه که با مشقت فراوان به منزل رسیدیم.

نظرات 10 + ارسال نظر

ما با اتوبوس واحد میریم...
خدارو شکر... صندلی گیر نمیاد... ولی جای سرپا کنار پنجره همیشه واسه ماها خالیه!!!


بازم جای شکرش باقیه

رمزی مینویسی!!!!!!


نازی گریه نکن

لیلی 29 مهر 1389 ساعت 18:47 http://kavire-teshne.blogsky.com

سلام پت من خیلی ا این کارا کردم چه با تاکسی چه وقتی بتا پدر بودم یا حتی وقتیکه با دوستام بودم.خیلی باحاله هاااا من رمز موخااااااااااام!

خیلییییییییییییی

اجازش دست مته

مسافر کویر 29 مهر 1389 ساعت 21:08

خوبه که سر پا وایسادی مثل من نشدی که کف اتوبوس بشینی
اونم 200 کیلومتر
هرچند بعد خانوم های بزرگوار جا برام باز کردن

اااااااا دلت خوشه اونقد رو چارپایه نشستم. البته فقط ۴۵ کیلومتر
بـــــــــــله خوب

مسافر کویر 29 مهر 1389 ساعت 21:09

باسه همه رمز دار باسه ما هم رمز دار

مسافر کویر 29 مهر 1389 ساعت 21:10

چه طور تونستی پست بذاری من نبینم
سنگ دل
بی احساس


آها آّها آها(بغضم شکست)
تقصیر این مته

مسافر کویر 29 مهر 1389 ساعت 21:11

شوخی کردم اما باید منم ببینم
مثل این بچه ها که میان میگن یا منم بازی یا بازیو خراب میکنم

اجازش دست مته
معلومه بچه بودی از این بدجنس بازی ها خیلی در میووردیا

مسافر کویر 29 مهر 1389 ساعت 21:14

میگما مت وبش کجاست؟؟؟؟؟
اومده سریده من نسریدم
نمیدونم این مت همون مت شماست؟

در اولین و دوازدهمین لینک وبلاگ ما موجود می باشد
البته خیلی دیر به دیر(سال به سال)آپ میکنه
بـــــــله
مت خانم یه دونه باشه
کفش های قرمز پاشه

MAT 30 مهر 1389 ساعت 14:29

یه دفه هم راننده تاکسی که منو میورد دانش جو گیر شد میگفت خانم میزارن با ماشین ببرمتون داخل

فک کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد