ترم سوم بود و ما هنوز درسای اختصاصی خاصی پاس
نکرده بودیم. توی سالن داشتیم قدم می زدیم که دیدیم
امور فرهنگی اطلاعیه زده که می بره الکامپ. ما هم که
کلا همه جوره پایه ایم .به مت گفتم و رفتیم اسممونو
نوشتیم. اطلاعاتمون هم که در حد صفر (شایدم منفی) بود.
(نه اینکه الان اطلاعاتمون فوران می کنه!!!!!!!)
دستگاه ها و وسایل عجیب غریبی می دیدیم و فقط تعجب
می کردیم.از هیچ کدومم سر در نمی اوردیم
آخه ما تا
اون موقع،هاب یا سوئیچ یا حتی یه روتر هم ندیده بودیم.
فقط از تنها چیزی که خوشمون اومده بود صفحه های
لمسی بود.
بعد از این که غرفه هارو گشتیم راه افتادیم به سمت
اتوبوس ها.تو راه دست فروشای زیادی بساطشونو پهن
کرده بودند که مت یه رنده ی چند کاره خرید. این نشون
می ده که نمایشگاه رفتن ما چقدر به اضافه شدن
معلوماتمون کمک کرد. دیشب مت بهم زنگید و این خاطررو
یادآوری کرد و کلی با هم خندیدم بعد گفت : تازه پت اولین
بار که با رنده یه خیار رو مدل دادم رنده شکست .مامانشم
تعجب کرده بود که از اون همه فناوری چرا مت رنده گرفته
اونم بدون کیفیت
حق با مت بوده
این هم نوعی آزمایش بوده در نوع خودش بی نظیر
بله اینم یه دیدگاهه
منم جبران کردم با اسم پت و ...! لینکوندمت!
راستی چرا بجای الکامپ نرفتین این بنده خدا بساطیای کنار خیابون یاد بگیرین خیار چطور رنده میکنن!
بهتر از اون تاچ اسکرینا بود که!
چقد خوبه همش خاطرات مرور میکنین
اما مگه نمیخوایین کاری کنین که اقلا پس فردا اینا تکراری نشه دیگه
الانم یکاری کنین جفتتون که اونو چند وقت بعد بگین خاطره بشه واسه خودش
زت زیاد
مرسی
رفتنی نبود وگرنه زودتر می رفتیم حداقل در آینده به درد خونه داریمونم می خورد
خاطره ها که رخ می دن ولی نوشتنش جالب نمیشه یعنی باید باشی و حس کنی مخصوصا جمعه ها سر کلاس آز شبکه که کلی شیطنت می کنیم.
زت زیاد داش محمد
بله دیگه... نمایشگاه الکامپ میری و بعد رنده میخرید!!!!
آره دیگه اینم یکی از پت و مت بازی ماست
راستی ایشاا... یه روز نمایشگاه جی تکس تو دبی بری!
مهرداد جان بیییییی خیال ما از همین الکامپم چیزی متوجه نشدیم چه برسه به جی تکس
راستی ممنون که همیشه بهم سر میزنی واااااقعا با دیدن کامنتات خیلی خوشحال میشم.مرسی
یادش بخیر چقد زری جون مسخرم کرد بهم گفت واسه کارگاه عمومی ببر جوشش بده هم یاد میگیری هم از این میشه دوباره استفاده کنی یادته تو مشهد یه عروسک خریدم چقد سر عروسکم خندیدیم
مت این زری جون خیلی گله .واقعا دوسش دارم.
آره یادش بخیر نجمه هم می برد به مهربون نشون میداد و می گفت :آقای مهربون ببین این چفد بامزس.