بازم یه خاطره از ترم سوم .
این ترم یکی از بدترین ترم های تحصیلی من بود البته
از این نظر که نتونستم واحد زیاد بردارم وگرنه بالاترین
معدل رو تو این ترم داشتم(شاهکار کردم با اون تعداد
کم واحدام).تو این ترم من و مت فیزیک 1 رو برداشته
بودیم .اولین باری بود که با این استاد کلاس داشتیم
وتا حالا ندیده بودیمش وقتی وارد شد ما فکر کردیم
دانشجو .من و سحر وسمیرا گفتیم:" شما هم فیزیک
دارید ؟"که استاد برگشت گفت:" من خانم (یادم نمیاد)
استاد فیزیک هستم ."از خجالت آب شدیم . به هرحال
بچه ها اومدند و کلاس شروع شد و قرار شد من جلسه
بعد کنفرانس بدم. جلسه ی بعد من تنها رفتم و مت باهام
نبود . رفتم تا کنفرانس بدم که وسط کنفرانسم استاد رفت
بیرون . مهدی و محمد گفتند:" خانم پت بشین به استاد
می گیم کنفرانسشو عالی داد."منم از خدا خاسته نشستم
و بعدش، همه از کنفرانسم تمجید کردند. جلسه ی
سوم که رفتیم دانشگاه وسطای کلاس بود که تصمیم
گرفتیم کلاس رو دو در کنیم. با مت بلند شدیم .من رفتم
بیرون،اما استاد به مت گیر داد و گفت:" کجا می رید؟"
مت هم جوابی نداشت که بده فقط سرشو خاروند و
هی می گفت ها ...،اِ...اِ.مت می گفت:"حسام از خنده
ترکیده بود" .
دیدیم خیلی بد شد به خاطر همین جلسه ی چهارم
رفتیم و من به استاد گفتم:"استاد جلسه ی پیش به من
خبر دادن که پدر بزرگم فوت کرده و چون مت دختر خالمه
مجبور شدیم بریم.شرمنده."استاد هم به ما تسلیت گفت.؛
رفتیم پیش برد رشتمون که متوجه شدیم من و مت به خاطر
عدم رعایت پیش نیاز نمی تونیم این درس و برداریم.
(ترم بعد فهمیدیم اشتباه تایپی بوده . شاهکار دانشگاه
ماست دیگه).استاد حضور غیاب کرد و من به استاد گفتم:
که ما نمی تونیم این درس رو برداریم. استاد یه نگاهی
به لیست کرد و گفت:"اِ شما که کنفرانسم دادید".
حسام و مسعود زدند زیر خنده. خدایی خودمم خندم
گرفته بود.منم گفتم:" استاد اینم از شاهکارای دانشگاس
که ریاضی 1 می شه پیش نیاز فیزیک" (حالا بگردید دنبال
ربط این دو درس).خلاصه که اون ترم با همه ی سختی هاش
گذشت.
اما قشنگ ترین خاطره برام این بود که تو اون ترم من و
مت صمیمیتمون بیش از حد شد و مثل دوتا خاهر شدیم
و این همه ی تلخی اون ترم رو برام جبران کرد.
دانشگاه هم خوب جاییه برای خاطره داشتن.
خصوصا اگه یه دوستی مثل مت هم داشته باشی
درود ، دانلود جدیدترین کلیپ ها؛ موزیک وموزیک ویدیو های ایرانی
[گل][بدرود]
هیچی به MUSICAL11.COM نمیرسه
لعمن به هرچی دانشگاه!!! اینقدر بدم میاد ازش که نگو و نپرس!!
حالا امروز ساعت 3 کلاس سیستم عامل پیشرفته دارم که میخواه به قول تو دو درش کنم!!! حسش نیست برم
خدایی سیستم عامل خودش خسته کننده هست چه برسه به این که کلاسشم ظهر باشه.
خدایی دودر کردن کلاس خیلی فاز میده
جات خالی جدا فاز داد
حالا امروز هم کلاس ریاضی دارم که مجبورم برم!!!
آخه امتحانه!!! البته من هم خوندما... ۵ دقیقه از وقت عزیزم طلف شد که این مزخرفات رو بخونم.... البته خدا رو شکر... در امر ریاضی همیشه یه گوشم دره و یه گوشم دروازه.... نزاشتم مخم خراب بشه
واقعا خسته نباشی
منم سر سیستم ۵ دقیقه وقتمو تلف کردم.
واقعا زیاد خوندن ریاضی مخ رو خراب می کنه
خیلی جالب می شه وقتی فیزیک ۱ رو گرفتین بگن اشتباه شده که ریاضی ۱ پیش نیازش بوده ....
آی می خندین تو و مت
آره خیلی خندیدیم اما ته خنده هامون تلخ بود
سلام.... چرا نمی آپی؟؟؟ منتظریما!!
سلام
تو فکرش هستم
شاید امروز بآپم
واااای راست میگیا از ترم ۳ بود که صمیمیتمون بیشتر شد

حیف داره درسمون تموم میشه
آها آها آها امیدوارم شغلمون تویه جا باشه