اون روز که با مت سوار ماشین شدیم تا برگردیم خونه، صحنه ای اتفاق افتاد که یاد یکی از خاطراتمون افتادیم.
فک کنم ترم ۷ بود ساعت حول و حوش ۶ بود و هوا تاریک. ما که با تاکسی رسیدیم ایستگاه دیدیم اتوبوس راه افتاد و جز اون هم اتوبوس دیگه ای نبود .به راننده گفتیم آقا دنبال این ماشین برو ما بهش برسیم.آقا، رانندرم جو گرفت و گفت:آبجی خیالت تخت می رسیم بهش. پاشو گذاشت رو گاز و بهش که نزدیک شد دستشو گذاشت رو بوق . من و مت هم از جوگیر شدن راننده خندمون گرفته بود. بالاخره با بوغ و راهنما، راننده اتوبوس سرعتشو کم کرد و ما بهش رسیدیم و تاکسیه جلو اتوبوس نگه داشت . رفتیم سوار ماشین شیم دیدیم دریغ از ۱دونه جا. اما چون چاره نداشتیم سوار شدیم .خلاصه که با مشقت فراوان به منزل رسیدیم.
ما با اتوبوس واحد میریم...
خدارو شکر... صندلی گیر نمیاد... ولی جای سرپا کنار پنجره همیشه واسه ماها خالیه!!!
بازم جای شکرش باقیه
رمزی مینویسی!!!!!!
نازی گریه نکن
سلام پت من خیلی ا این کارا کردم چه با تاکسی چه وقتی بتا پدر بودم یا حتی وقتیکه با دوستام بودم.خیلی باحاله هاااا
من رمز موخااااااااااام!
خیلییییییییییییی

جازش دست مته
ا
خوبه که سر پا وایسادی مثل من نشدی که کف اتوبوس بشینی


اونم 200 کیلومتر
هرچند بعد خانوم های بزرگوار جا برام باز کردن
اااااااا دلت خوشه اونقد رو چارپایه نشستم. البته فقط ۴۵ کیلومتر
بـــــــــــله خوب
باسه همه رمز دار باسه ما هم رمز دار
چه طور تونستی پست بذاری من نبینم





سنگ دل
بی احساس
آها آّها آها(بغضم شکست)
شوخی کردم اما باید منم ببینم

مثل این بچه ها که میان میگن یا منم بازی یا بازیو خراب میکنم
اجازش دست مته
معلومه بچه بودی از این بدجنس بازی ها خیلی در میووردیا
میگما مت وبش کجاست؟؟؟؟؟


اومده سریده من نسریدم
نمیدونم این مت همون مت شماست؟
در اولین و دوازدهمین لینک وبلاگ ما موجود می باشد
البته خیلی دیر به دیر(سال به سال)آپ میکنه
بـــــــله
مت خانم یه دونه باشه
کفش های قرمز پاشه
یه دفه هم راننده تاکسی که منو میورد دانش جو گیر شد میگفت خانم میزارن با ماشین ببرمتون داخل