روزی که می خواستیم پروژه سیستم عاملمونو تحویل استاد بدیم. شبش ریحانه زنگید و گفت من نتونستم ایراد پروژرو حل کنم .(خسته نباشه) زنگ زدم پیمان قپی و قرار شد برامون حل کنه پروژرو با آژانس برا مت فرستادم تا مت ببره بده بهش آخه به مت نزدیک تره .راستی یه دروغ دیگه هم گفت : اونم اینکه آدرس خونشونو که می داد گفت خ دکتر بهشتی . به مت گفتم گفت : نه بابا اونجا اصلا چنین خیابونی نداره. وقتی رفتیم دیدیم اصلا چنین اسمی وجود نداره . آخه تو آدرسم پز می دی ؟ دیگه محله رو که نمیتونی عوض کنی. صبح با مت رفتیم دم خونشون باباش اومد و گفتیم صداش کنه. تو این زمان یه سگ بسیار بزرگ از خونشون اومد بیرون و من و مت دویدیم سمت ماشین . مت ماشین رو باز کرد و نشستیم تو ماشین تا خود پیمان قپی بیاد . وقتی اومد با ترس و لرز پیاده شدیم و پیمان گفت : این بی آزاره میاد و میره. تو دلم گفتم ماشالله مامان و خواهراش چه شجاعتی دارن.بالاخره رفتیم سر کلاس و سیاوش اومد برامون توضیح داد و ایراد برنامشونو با کمک برنامه ما رفع کردن.(برا هر دو مون feedback) بود . تو دکمه ها یه دکمه اجرای مجدد داشت که مهدی گفت ما قمی ها میگیم ادسل .همه زدیم زیر خنده بعد مهدی برداشت رو دکمه نوشت ادسل . ذخیره رو هم نوشت تلنبار . من به سیاوش گفتم اجرا چی میشه سیاوش گفت اونو دیگه باید برم از مامان بزرگم بپرسم .مهدی که خیلی صمیمی شده بود اومد مت رو صدا کنه که ناخودآگاه زد رو دست مت و گفت ببین . مت کپ کرد و مهدی هم سرخ شد،آبی شد، بنفش شد، خلاصه رنگین کمونی شد واسه خودش و حرفش رو قورت داد و رفت کنار.
شما دانشگاه میرین ما هم مثلا دانشگاه میریم!!!
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلاااااااااااااااااااااااام
خوبی خانوم کارمند
مرسی آقای دانشجو
خسته نباشی
مرسی که با این همه خستگی بازم آپ کردی
مرسی
خواهش میکنم وظیفه بود در قبال دوستای خوبی که به یادم بودند
ما که میگیم نیستی اینا نه این که بخوایم بازخاست کنیمااااااااااا
دلمون تنگ میشه
مرسی ممنون اما خدایی منم دلم براتون خیلی خیلییییییییییی تنگ می شه
موفق باشی
بدروووووووووود
ممنون امیدوارم همیشه لبت خندون باشه
سهلاااااااااااام با معرفت
من هیچی نمیگم تا خودت از رو بری
خوب میباشی آیا؟
میگما تو که ماه به ماه نمیای نت بعدش که میای بزرگتر شده؟

تغییر کرده؟
اصلاً راه خونه رو پیدا میکنی؟؟؟؟
میگما حقوق یه روز کارت چقده؟؟؟؟؟؟
با بچه ها پول جمع میکنیم تا پنج شنبه ها نری سر کار شاید بیای نت زیارتت کنیم
موفق باشی خانوم پت
راستی روز معلمم مبارک
بدرووووووووووود
سلام خوبی خانوم پت؟
شهادت حضرت زهرا رو تسلیت میگم
التماس دعا
سلام خانوم کارمند



خوبید؟
میبینم که خیلی سرت شلوخهههههه هااااااا
دیشب شب آرزو ها بود میبینم که یادی از ما هم نکردی
ایام به کام خانوم کارمند
بابای
سهلاااااااااااااااااااااااااااااام
خوبی؟
خوشی؟
یعنی هنوز وقت نکردی یه آپ کوچولو بذاری؟
هرجایی موفق باشی
ادسل با کسره ی الف و سین؟


اون آقا مهدی رو بگو!!!
خب خدا رو شکر که ایراد پروژه رفع شده.
واما من...!
سلام. خوبی پت عزیز؟ شایدم مت عزیز!
من با پروانه بعد از ۴ ماه برگشتم!
میخوام بدم قصه ی بازگشتمو تو روزهای زندگی چاپ کنن!!!
خوشحال میشم نظرتون رو درمورد رمان مورد علاقم بدونم.
و خیلی خوشحالم که از لیست دوستان این بلاگ پاک نشدم. ممنونم!
تشریف بیارید
برقرار و سرافراز به امید دیدار
سهلااااااااااااااااااااااام
هی روزگااااااااااااااااار


قبلاً ها یکی به نام پت بود اینجا می اومد آپ میکرد
ولی الان نمیاد یه خبری هم از خودش بذاره
خدا وکیلی تو این چند ماه یه وقت 10 دقیقه ای نداشتی بیای یه آپی بذاری بدونیم سالمی
نظر قبلی من بودمااااااااا
اسم یادم رفت
ایشالله هر جا هستی لبت خندون باشه
طاعات و عبادات هم تو این ماه عزیز قبول باشه
التماس دعا
بدرووووووووووووود
یه زمانی اینجا هم آپ می شد
سلام
هیچی فقط خوساتم بگم یه زمانی آپ میذاشتی
سلام
دیگه آپ نکردن هات تاریخی شده
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله
یعنی راست راستکی خودتی؟؟؟؟؟؟؟؟




چه عجب خانوم تشریفش رو فرما شد
خوبی ؟
خوشی؟
کجا بودی این چند مدت؟؟؟؟؟؟
دیگه خیلی وقتا سر میزدم ولی نظر حسش نمی اومد
خوشحالم باز اومدی
ایشاالله همیشه موفق و سربلند باشی
ایم روزا منم دعا کن
بابای
بـــــــــــــــــــــــــــــــــله


مرسی
شکر خوبه
حق داشتی
ممنون منم خیلی خوشحالم از اینکه دوباره برگشتم
ممنون همچنین
اگه قابل باشم حتما
التماس دعا
بابای
بابا کجایی تو؟؟؟
سالی یه پست میزاری میری؟؟
بازم
بابا کجایی تو؟؟؟
سالی یه پست میزاری میری؟؟
بازم