PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

امروز 28/6/1389

امروزصبح ساعت 10 بود که از خواب بیدار شدم . البته طبق معمول با صدای مامانم بیدار شدم . قرار بود امروز برم آرایشگاه.به فهیمه زنگیدم و گفتم میای باهم بریم؟ اونم که همیشه پایه گفت: آره میام. رفتم دنبالشو با هم رفتیم آرایشگاه . مژگان(آرایشگر) سالونشو دیروز افتتاح کرده بود و حسابی خوشگل شده بود . خدایی با ساختمون قبلیش خیلی فرق می کرد . اصلا روحیه آدم باز می شد . بهش گفتم موهامو یه کم خورد کن و یه کم کوتاه . اما نمی دونم حواسش کجا بود که موهامو خورد خورد و کوتاه کوتاه کرد . بلند که شدم اولش عصبانی شدم ولی دیدم خیلی خیلی بهم میاد .(خودمونیما قیافم دیگه برام خیلی تکراری شده بود .اصلنم خنده نداره)راستی برا تبلیغ اسم افرادی که میرفتن سالن رو می نوشت و آخر ماه قرعه کشی می کرد و دو نفر رو مجانی پاک سازی صورت میکرد . اینو که گفت از خنده روده بر شده بودم منتها خوب خیلی زشت بود که می خندیدم با سعی فراوان خندمو کنترل کردم .یه لحظه می خاستم بهش بگم : چه میی کنه این مژگان 

از آرایشگاه رفتم خونه خواهر بزرگم .ریحانه اومد بغلم و کلی بوسم کرد .(نمیدونم چرا بچمون یهو اینهمه عاشق من شده).خداروشکر تو این دنیا یه بچه منو دوس داره(آخه بچه ها که شلوغ کنن من دعواشون می کنم و بخاطر همین همشون با من لجن). 

راستی شب که داشتم با خواهرم می حرفیدم گفت مت می دونی ریحانه چی می گفت؟گفت:مامان بریم پیش مژگان خانم بگم موهامو مثل خاله بزنه آخه خاله خیلی خوشگل شده بود.(خوشحال می شویم)

نظرات 14 + ارسال نظر
مهرداد 29 شهریور 1389 ساعت 01:52 http://manam-minevisam.blogsky.com

اول اول اول....
من اول نظر دادم دیگه؟؟

بله. اولین نفر

مهرداد 29 شهریور 1389 ساعت 01:56 http://manam-minevisam.blogsky.com

منم رفتم آرایشگاه... مرده آب زن به این موی لعنتی و بعد شروع به کوتاه کردن کرد!

موهای من به شدت لخته...
خودش میدونست چقدر باید بزنه... زد... بهم گفت بسه، من فکر کردم چون آب خورده موها خوابیده... گفتم نه بیشتر بزن!

آقا زدو زود... کچلم کرد

البته کچل که نه... ولی خیلی کوتاهه
دوست ندارم این مورو


اکشال نداره بلند میشه.

والا من هر وقت میرم آرایشگاه میگم کوتاه کن تا یه ماهه دیگه هم نمیام پیشت.
مگه حرف حالیشه. هی میگه موی بلند بهت میاد .

خلاصه شاید باورت نشه آخرین باری که رفتم خرداد بود دو روز بعد از امتحان هام. بعد از اون فقط عروسی خواهرم رفتم اونم فقط برای این که موهامو ست کنه.


چه باحال .

مسافر کویر 29 شهریور 1389 ساعت 07:09

سلااااااااااااااااااااااااااام

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

مسافر کویر 29 شهریور 1389 ساعت 07:10

بابا حالا اون بچه بوده یه چیزی گفته تو چرا باور میکنی
بازم اینکه دوستت داره بزن بحساب بچگیش



در آخر حرف راست رو از بچه میشنون

مسافر کویر 29 شهریور 1389 ساعت 07:11

خدایی نصف شب وقت آپ کردنه
ببین تقصیر تو هست اول نشدم

دییییگه
آخی گریم گرفت

nader 29 شهریور 1389 ساعت 09:45 http://readmail.persianblog.ir/

دوست عزیز
از دیدن وبلاگت لذت بردم اگه دوست داشتی به ما هم سری بزن و نظرتو بگو
ارادتمند شما نادر

باشه یه سر میزنم

مسافر کویر 29 شهریور 1389 ساعت 10:58

هنوز نپاشیدی از خواب

ساعت ۱۱ از خواب پاشیدم

مامان رهام 30 شهریور 1389 ساعت 10:12 http://makhfipesar.persianblog.ir/

آخیش من همیشه با موهام مشکل دارم
این دفعه میخوام پسرانه از ته بزنم
شاید خود در گیریم تموم شه

تو روحیه آدمم خیلی تاثیر داره

لیلی 31 شهریور 1389 ساعت 20:24 http://kavire-teshne.blogsky.com

باحال بود مخصوصا قسمت هدایای قرعه کشی

سلام
نمیدونم چی شده اما انگاری آپ کردم

سلام
اومدم

لیلی 3 مهر 1389 ساعت 12:10 http://kavire-teshne.blogsky.com

هااااا چون منم خیلی دوسش داشتم گذاشتم.اره یاد دوران مدرسه نه بخیر

MAT 8 مهر 1389 ساعت 23:10

ایشالله که همیشه موهاتو کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد