PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

PAT & MAT

خاطره های جالب و خنده داری که برا PAT & MAT وجود داره

پاسارگاد

 پاسارگاد

 

 فکر می کنید این عکس چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زیاد فکر نکنید خودم توضیح می دم که چیه 

ترم ۲یا۳ بود که با مت تصمیم گرفتیم بریم پاسارگاد 

«یکی از رستورانای معروف شهری که درس میخونیم»  

یکی از بچه های کلاس هم با ما بود. به مت  

زنگیدم و گفتم بیا پاسارگاد من و آزاده هم میایم.  

من و آزاده زودتر رفتیم و از پاسارگاد به مت اس ام اس  

دادم اما اس ام اسام به خاطر آنتن ندادن نرسیده بود. 

مت هم یه دربست گرفته بود و رفته بود دانشگاه.  

بعد از مدتی تصمیم گرفتم برم بالا تا بلکه آنتن بده و  

بهش بزنگم. به محض اینکه رسیدم بالا مت زنگید و  

گفت: «اس ام اس می زنم جواب نمیدی ،  

بگو کلک واسم چه خابی دیدی؟» با شرمندگی و البته  

با خنده  گفتم: بیا پاسارگاد. آزاده اولین بار بود که با  

ما میومد.گفت: غذاهای اینجا چطوره؟ مت هم گفت:  

ملیحه می گفت یه بار با نامزدش اومده این جا  

مورچه مرده پخته (کپی جمله ملی)دیده.  

اما ماچیزی ندیدیم و به ظاهرتمییزه و از رستورانای  

معروف شهر.بالاخره ۳تا ساندویچ سفارش دادیم.  

ساندویچو که باز کردیم دیدیم کاهوهاش خیلی خرابه  

ما هم رو برگه نوشتیم:   

«آقا این چه وضع ساندویچه؟ با این کاهوهای کثیف  

و مانده ببین. خیلی هم گران است و کیفیت هم نداره  

ما هفته ی بعد همین موقع منتظر جوابیم». آخرشم  

امضا کردیم. و با سس هم کاهو و ظرف رو تزیین کردیم. 

«تو عکس مشخصه» البته هفته بعد  پامونو اون ورا نذاشتیم.

راستی من و مت طبق معمول شیطونی می کردیم و  

آزاده ی آروم هم فقط لبخند می زد و کلی از دست  

ما تعجب کرده بود.

رحلت حضرت محمد و شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) تسلیت

 

 رحلت حضرت محمد و شهادت دو فرزند بزرگوارشان 

 امام حسن(ع) و امام رضا (ع) بر همه ی دوست دارانشان تسلیت

دستشویی های open و...

سلام دوستان 

منMAT هستم میدونم که از آشنایی با من خوشحالید 

{آیکون کسی که اعتماد به نفسش لایه ی اوزون رو  

سوراخ کرده}پارسال این موقع ها بود که از طرف بسیج 

دانشگاه رفتیم مشهدوااااااااااااای که چقدر خوش گذشت  

از همه جالبترش دستشویی های توی راه بود نمی دونم  

چرا همشون اپن بودن یعنی مثلا قسمت شیشه خور  

در شیشه نداشت یا روی در البته قسمت بالای در یه  

پنجره کوچیک بدون شیشه داشت طوری که وقتی  

می ایستادی اشخاص بیرون که در حال انتظار بودن رو  

می دیدی من رفتم تو یکی از این دستشویی ها وقتی  

داشتم لباس می پوشیدم دیدم خانومه زل زده به من  

بعداز بس خجالت کشیدم برگشتم به خانومه گفتم  

ببخشیدا  یادش بخیر تازه بعضی از دستشویی ها  

درشون کامل شیشه ای بود که کلا نمیشداستفاده کرد. 

یادش بخیر بعد از این که رسیدیم هتل یه کم استراحت  

کردیم بعدحوصله مون سر رفت گفتیم بریم بیرون یکی  

پیشنهاد داد بریم با آسانسور زنگ طبقات بزنیم تا بیان  

بیرون میریم طبقه بعد تو یکی از این طبقات ملت همیشه  

حاضر در صحنه منتظر آسانسور بودن ولی ما بهشون راه  

ندادیم تازه آخر شبم رفتیم بیرون آدم برفی درست کردیم  

آدم برفیمون شبیه لولو ها شده بود آخه چشماشو  

تخم مرغ پخته که از صبحونه مون مونده بود  

گذاشته بودیم کلا خیلی باحال شده بود   

 

بعدن نوشت:یکی دیگه از وبلاگای من و PATعزیز                               خاطرات یک دانشجوی متقلبه اگه دوس داشتین سر بزنید{کلیک}

اربعین حسینی تسلیت

 

عالم همه محو گل رخسار حسین است             

ذرات جهان در عجب از کار حسین است 

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش           

یعنی که خدای تو عزادار حسین است  

فرش بر رونق بازار حسین می‎نازد                         

عرش بر جلوه رخسار حسین می‎نازد  

ابر بر اشک عزادار حسین می‎نازد                       

قبر شش گوشه به زوار حسین می‎نازد

تغییر نام به PAT&MAT

 

از همه ی دوستانی که به بنده لطف داشتن و وبلاگ بنده  

رو لینک کردند درخواست می کنم که تغییر نام بدند و به نام  

PAT & MAT  لینک کنند.  

شرمنده و ممنون